کسری کسری ، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

شیطون بلا مامانی و بابایی

شیرین کاری

سلام زندگی مامان   مامان جون خدا رو شکر چند روزه خوب شدی دیگه بیرون روی نداری خدارو شکر . وقتی مریض میشی خیلی بی حال میشی دلم واسه شیطنتات تنگ میشه ان شاا... همه نی نی ها سالم باشن واسه مامان باباهاشون شیطنت کنن . آمین پسرم میخوام برات یکم از شیرین زبونیان بگم کلمه نه رو خوب روون کردی بابایی هر وقت از سر کار میاد بهت میگه کسری به بابا بوس میدی تو هم سریع میگی نههههههههههه الهی فدای اون نه گفتنت بشم من دیگه هر چیزی میخوای یا بدت میاد از چیزی خوب یاد گرفتی بهمون بگی دیگه پسرم داره بزرگ میشه و معنی حرکات و رفتاراش و حرفاش رو به مامانیش هر جوری هست میفهمونه . به همه خوردنیها میگی آب ، آی قربون پسملیم . بهت که غذا میدم اگه بازم بخو...
19 دی 1390

بدون عنوان

سلام پسر گلم   پسر گلم نمیدونم چرا انقدر تند تند مزیض میشی الهی فدات بشه مامانی بازم مریض شدی ولی فقط بیرون روی داری فقط روزی 15 یا 16 بار عوضت میکنم همه پشتت سوخته انقدر که بیرون روی داری دارو هم بهت میدم ولی الان 2 روزه نصف شدی همه شیکمت آب شده آخی نازی مامانی خاله مهسا همیشه دست میزد به شکمت میگفت این شکم حاج آقا بازاری ماست این اعتبار بازاره . اعتبار بازارت همش تو این 2 روزه آب شده عزیزم خیلی ناراحتم . خاله جونیا کمکم کنید چی به کسری جون بدم تا شکمش سفت بشه ؟
11 دی 1390

شمال

سلام پسر گلم   مامانی 2 روز پیش بابای خاله الناز زنگ زد و یه خبر بد داد به بابایی گفت که برادرش فوت کرده . ما هم خیلی ناراحت شدیم طفلکی یه 3 یالی بود مریض بود بعد ما هم آماده شدیم با هم رفتیم خونه خاله الناز که تو شماله . وقتی رسیدیم دیگه من غش کردم میدونی چرا انقدر که تو ماشین عقب و جلو رفتی خیلی شیطنت کردی ولی اشکال نداره . فردا صبح قرار شد که بریم مراسم ختم ولی مگه گذاشتی انقدر بهونه گرفتی که نگو خلاصه این 2 روزی که ما اونجا بودیم من و تو تنها خانه نشین شده بودیم و مراسم ختم هم نرفتیم همش موندیم خونه و تو هم همه اتاق خاله الناز رو به قول ما مامانا یه خونه تکونی خوشگل کردی   یه ترازو داشت خاله که خوشت اومده بود و همش م...
4 دی 1390

مراسم چیپس خوری

سلام گلکم   پسر گل مامانی که خیلی هم شیطون شده چطوره ؟ میدونم خوبی مامان وقتی میام سر کار به خدا خیلی دلم برات تنگ میشه دوست دارم زودتر برم خونه تا تو رو ببینم . وقتی که میام خونه میدونی چیکار میکنی سریع میپری بغلم بعدشم به زور شالم رو از رو سرم بر میداری که مطمئن بشی دیگه بیرون نمیرم الهی مامان فدات بشه حالا خوبه من فقط 3 ساعت میام سر کار اگه مثل نی نی های دیگه مجبور بودی از صبح تا بعداز ظهر تنها بمونی چیکار میکردی عزیزم . مامانی چیکار کنیم دیگه مجبوریم واسه آینده خودمون و شما گلک ها کار کنیم . دوست دارم عزیزم   چند شب پیش مامان جون داشت فوتبال میداد و تو هم خواب بودی بابا امیر و بابایی نشسته بودن داشتن چیپس میخوردن یه دف...
4 دی 1390
1